جدول جو
جدول جو

معنی خاص جا - جستجوی لغت در جدول جو

خاص جا
پناه گاه، مقر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خاص جا
پناهگاه
تصویری از خاص جا
تصویر خاص جا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
دهی است از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 12 هزارگزی چنوب آمل و یک هزارگزی باختر شوسه آمل به لاریجان. ناحیه ای است دشتی و معتدل و مرطوب و مالاریائی. سکنه آن 140 تن و مذهبشان شیعه و زبانشان مازندرانی و فارسی می باشد. آب آنجا از تجرود هزار و محصولات آنجا برنج مختصر و غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زر اعلاء. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خاص ص تَ)
به لغت تنکابنی حرف بابلی است، به خراسانی گندنا
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
جای خواب. مرقد. خوابگاه. رجوع به خواب جای شود
لغت نامه دهخدا
مرغانی که پای چون خوص دارند مانند بت، خربت و قو و پن گوئین، (یادداشت مؤلف)، ج، خوص پایان
لغت نامه دهخدا
مأخوذ از کلمه خواجه و محرف آن و عنوانی است که پیش نام بعضی از ارامنه آرند مانند خاجا بغس و خاجا ماطاوس و غیره
لغت نامه دهخدا
خواهر زاده
فرهنگ گویش مازندرانی
بازی کودکان با خاک
فرهنگ گویش مازندرانی
ماهی کوچکی که قابل خوردن است
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف آب
فرهنگ گویش مازندرانی
این جا و آن جا، این ور و آن ور، پنهان، صوتی برای لانه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی